روزهای 25 ماهگی گلم
امین آقا شکر خدا تولدتم به خوبی اما خیلی خودمونی برگزار شد.پسرم امسال نتونستم تولد بزرگی برات بگیرم اما بهت قول میدم یکی دو سال بعد یه تولد مفصل برات بگیریم. امسال روز تولدت حالت زیاد خوب نبود و سرما خورده بودی واصلا همکاری نکردی .برای همینم فرصت هیچ کاری بهم ندادی و همش بی قرار بودی. بعد از ظهر عمه هات و خاله حکیمه و آنا اومدند .با اینکه خیلی خودمونی بود اما حسابی خوش گذشت البته اگه حالت بهتر بود بیشتر هم خوش میگذشت.همشونم محبت کردند و وجه نقد تقدیمت کردند برای کادوی تولدت. با سپاس فراوان از همشون. حالت که اصلا خوش نبود اجازه ندادی حتی لباسهاتو عوض کنم.وقتی میخواستم لباس خوشگلاتو تنت کنم چنان گریه ای به راه انداختی که دیگه پشیمون شدم و ب...
نویسنده :
مامان مهدیه
22:55